سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
ای مردم! بدانید که کمال دین جستجوی دانش و عمل به آن است. [امام علی علیه السلام]
دفترچه خاطرات - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

روز بود هو گرم بود . داشت از آسمون آتیش می بارید ولی تنها وجود تو بود که گرمای روز رو گرفته بود . این تو بودی که همیشه برای من نقش یه سایه بون رو بازی می کردی .

ولی امروز هم مثل همیشه هوا گرم بود . درست ولی نه به گرمی روز یک ماه پیش ا


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 اردیبهشت 20 ساعت 3:59 عصر

شلمان !!

گیتارم داره میره ، نفسام می گیره

زیر رگبر و تیره ، قلبم می گیره

اون ور دنیا  خبر مرگ و میره

این ور دنیا ، نشسته داره رای می گیره

خبر یه موشک تازه ، که می تونه کلی جون بگیره

یه کودک ناقص ، تنها با لبخند مادرش جون می گیره

چشای تنگش ، روی هم قرار می گیره .

مادره می دونه ، داره از درد می میره

اون بالا ، نوک دنیا ، یه تیم ، دوباره قله ای رو می گیره

خبر یه کشف تازه ، یه دارو که کلی کشته می گیره

یه جادوگر جدید ، به لبخند به کلی مریض

می تونه خوب پول بگیره

یه نویسنده ، یه منتقد ، که داره دردا رو می نویسه

اما فکرش اینه بتونه بیشتر پول بگیره

گیتارم داره می میره ، نفسم می گیره

گیتارم داره میره ، دنیای ما همینه

 

شلمان !!

19-2-1384

9:14

 

 


موضوعات یادداشت
دوشنبه 84 اردیبهشت 19 ساعت 2:50 عصر

شلمان !!

من همان دروغگوی نا پاک

من همان چشم هرز نالان

من همان هرز ، همان مرد نالان

من همان بی تدبیر بی هویت

من همان زخم خورده فراری

همان ترسوی چالاک

من همان مغزم ،

اما ...

هرچه هستم عاشقت هستم


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 اردیبهشت 13 ساعت 12:48 صبح

شلمان !!

احساس را چه می دانی ؟ احساس همان است که تو می انگاری ، قلب و روح را از جسم جدا می کند و سپس بهم می پیونداند .

احساس حرکت یک برگ زرد است و دستی که به چابکی آنرا در هوا قاپ می زند .

احساس همان است که تو می انگاری


موضوعات یادداشت
شنبه 84 اردیبهشت 3 ساعت 4:54 عصر

شلمان !!

توی اون کوچه باغ قدیمی کنار اون بید بزرگ درست زیر زلفای افسونش همیشه قرارمون بوده .چرا دیگه سر قرار نمی یای ؟


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 فروردین 23 ساعت 3:55 عصر

شلمان !!

It"s Stop When you Want.

It"s begin when you want.

It"s can be if you want.

It"s can"t be if you want.

You are the Enemy of self and so the best friend.

You are the human .

So , understand your self …

This is the first thing of the galaxy

You are the human .

But don"t forget it ,

There is a someone can Stop you …

That is "No" …

Don’t stop self .

Trust on god .

 

http://www.tnstate.edu/library/artcorner/berry/Full%20Moon%20Rising.jpg


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 فروردین 4 ساعت 2:38 صبح

شلمان !!

ناطق سپس افزود :

و چه نیک است که امسال را برای اولین بار به نام سال سادگی نامگذاری کنیم .

ولی یکی پرسید : مگه پاسال که سال خدمتگذاری بود چیزی فرق کرد .

و جمع پوزخندی زدند اما ناطق بدون توجه افزود : ولی امسال فرق می کند . سال 1383 چون عدد سه درش زیاده سال بدی بود ولی سال 1384 رو می تونیم بهتر پیش بینی کنیم .

مردم از سالن خارج شدند ولی پیشنهاد خوبی بود . چرا این سال رو با یه خنده ساده . با یه لبخند پر محبت و یه مشت نقل برای عیدی شروع نکنیم ؟

بیایید همین جا سال رو سال سادگی ، ساده زنده کردن و ساده حرف زدن بنامیم و به نامش احترام بزاریم .

شلمان !!


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 فروردین 2 ساعت 12:3 صبح

شلمان !!

عید و امسال عیدی ندارم . گذاشتی رفتی عزیزم من بی قرارم ...

امسال عید وقتی که توی کوچه و پس کوچه های شهر قدم می زدم مردم بیشتری می دیدم . اونایی که می خواستن چیز بخرند از اونایی که می خواستند چیز بفروشند کمتر بودند .

چه خوبه سر سفره هفت سین یه یادی هم بکنیم از اونایی که الان گوشه خیابون در کنار یه  سبزه مونده یا یک دیگ سمنو و یا حتی در کنار یه تنگ بزرگ پر از ماهی بکینم .

هرجا که هستی خدا به همرات    دهای خیر پشت پنات .

هرجا که رفتی خدا به همرات ...

سال خوبی داشته باشید .

شلمان !!


موضوعات یادداشت
یکشنبه 83 اسفند 30 ساعت 1:53 عصر

شلمان !!

هنوز هم خون ته دستشویی ریخته بود . با اینکه تمام خونهای دستش را شسته بود ولی آب قرمز بود . احساس ترسی تمام وجودش را گرفته بود . او تنها یک بچه بود . ولی سعی کرده بود با اسلحه اش او را تهدید کند . نه ! آن بچه تنها می خواست او را بترساند . شاید هم می خواست شوخی کند . آب هنوز قرمز بود . نمی دانست از کجا شروع شد . ابتدا بچه اسلحه کشید یا او ؟ البته که بچه بروی او اسلحه کشیده بود . توی دانشکده به او یاد داده بودند که اجازه ندهند مجرم بروی آنها اسلحه بکشند . درست همانند دوئل بود هرکه زودتر اسلحه اش بیرون بود زنده می ماند . ولی او تنها یک بچه بود . شاید 10 یا 12 سال داشت ولی بیشتر نبود . او تنها یک پسر بچه بود . شاید هم دست نشانده یک قاتل حرفه ای . درست است . خشم را در چشمان معصومش دیده بود . ولی این به آن دلیل نبود که او ابتدا پدر بچه را کشته بود ؟ البته که حق پدرش بود . او یک دزد فراری بود . هفته پیش بانکی را مسلحانه مورد سرقت قرار داده بودند . البته به کسی شلیک نکرده بود . بعدا مشخص شده بود که اسلحه اش خالی بوده است . ولی کسی که صد میلیون تومان از بانک دزدیده بود چرا باید در چنین خرابه ای زندگی می کرد ؟ این می توانست دلیل بر فقرش باشد . این روزها اسلحه به راحتی به دست مردم می رسید . پول زیادی هم نمی خواست . این زیادی اسلحه در بین مردم دلیلی بر گم شدن اسلحه های پاسگاه های بود . ولی چرا این آب هنوز قرمز بود . دستانش از بس آب خورده بود دیگر به حالت چروک در آمده بود . او نباید آن  مرد را می کشت . او مردی بود که برای خانواده اش زحمت می کشید . شاید همانند همه مردان دیگر به بن بست رسیده بود . چشمانش را بست . اسلحه را بالا برد و تنها یک گلوله در سینه مرد خالی کرد . چرا ؟ چون به او گفته بودند خوک کثیف ؟ یا چون به او گفته بودند کلاش ؟ این تنها شلیک مرد به او بود . ولی چرا فرزندش را نیز کشته بود ؟ دفاع از خود . این دقیقا جمله ای بود که همیشه می توانست آدم را نجات دهد . او قاتل نبود . تنها به وظیفه اش عمل کرده بود .

در دستشویی باز شد و مردی وارد شد : هی !! تو هنوز اینجایی ؟ بیا رئیس می خواد باهات حرف بزنه . فکر کنم ازت یه تقدیر درست و حسابی به عمل بیاد . می دونی ؟ بانک یه جایزه کلفت برای دستگیری این دزده گذاشته بود ولی فکر کنم برای حفظ پرستیژ اداری باید پسش بدی . مهم نیست . بعدا بهترش گیرت میاد . فعلا بیا تا رئیس از سر کیف نیفتاده .

مرد لبخندی زد و شیر آب را بست . دستمالی به دست گرفت و دستش را خشک کرد . دستمال هم سرخ شد .

 

شلمان !!

عکس . این همش تقصیر سروره که عکسش باز نمیشه . روی من کلیک کنید باز میشه !!  

 


موضوعات یادداشت
شنبه 83 اسفند 29 ساعت 2:6 عصر

شلمان !!

بمن از عشق نگو که نفسام پاره است

بمن ای عشق نگو که دردم بیچارگی است .

بمن از عشق نگو این دم واپسین .

بمن از عشق نگو نفرتم از زندگی است .

شلمان !!


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 اسفند 27 ساعت 11:49 عصر

<      1   2   3   4   5      >
خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
22426: کل بازدید
0 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
دفترچه خاطرات - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب