سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
نیامده را مپرس که چیست ، که آنچه رخ داده براى مشغول ساختن تو کافى است . [نهج البلاغه]
دفترچه خاطرات - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

وطن فروش در حقیقت جوابی دندان شکن برای آدم فروش ، و برای همه اون کسانی است که می گن ما میریم تا بتونیم بهتر خدمت کنیم ولی تنها دارن سر خودشون کلاه می زارند .

اینجا لینک آهنگ وطن فروش با صدای ارشیا ، نزدیک ترین دوست شادمهر عقیلی رو براتون می زارم .

برای دانلود کامل آلبوم می تونید روی عکس کلیک کنید .

شاد و موفق باشید .

 


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 آبان 10 ساعت 8:28 عصر

شلمان !!

پدری پسر تنبلش را فرمان داد تا یک سنگ ترازو بیاورد . گربه ای در اتاق بود .پس پسر به پدر گفت : این گربه را چند بار کشیده ام و درست یک من است .

پدر گفت نیم زرع بیاور . گفت : دم گربه درست نیم زرع طول دارد .

گفت : بیرون را ببین که آیا بارن می آید یا خیر .جواب داد : این گربه هیمن الان از بیرون آمده است . دست بکش بر پشتش اگر خیس بود پس باران می آمد .

 


موضوعات یادداشت
دوشنبه 84 آبان 9 ساعت 1:51 صبح

شلمان !!

دیگه برام اشکی نمونده نازنینم

داره خون می چکه از چشمام نازنینم

هنوزم اون تنگ غروب

بوی تو رو داره نازنینم

یه روز لب اون دریای سبز

برات تار می زدم نازنینم

تو می خندیدی و می گفتی

بازم بزن برام نازنینم

همون وقت بود که گفتم برام می مونی

گفتی تا ابد نازنینم ...

موج بلند و سرخ سرد

اومد و خیس کرد اون هیکلتو نازنینم

از همون وقت بود که دیگه کسی نبود بهم بگه نازنینم ...

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
جمعه 84 آبان 6 ساعت 10:35 عصر

شلمان !!

یکی گفت چرا این قالب رو برای وبلاگت قرار دادی ؟

من اعتراض دارم .

به همه چیز ... تازگی ها توی یک سایت ارایشی خودنم برای حفظ زیبایی چشم ها زمان خواب سرتون رو باید بالا بگیرید ...

دیگه مدل خوابیدن خودمون رو هم دستمون نیست . یکی شخصیتش این طور ایجاب می کنه که گردنش رو خم کنه به طرف داخل شکمش و توی خودش جمع بشه (انسانهای درون گرا ) . این راهی نیست که من بتونم قبول کنم .

من به این اعتراض دارم که مردم رو برای انجام کاری که دوست ندارند مجبور می کنند . من به این اعتراض دارم که مردم رو از راه خودشون دور می کنند .

تو ! باید به داستان شخصی خودت حقیقت بپیوندونی ( برای اطلاعات بیشتر به کتاب کیمیاگر نوشته کوئیلو مراجعه کنید . )

زندگی زیباست اکر من بتونم اون طوری که دوست دارم زندگی کنم .

... من از عالم و آدم گله دارم ...


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 مهر 7 ساعت 1:32 صبح

شلمان !!

یادم باشه دفعه بعد که روی اسم دوستام فکر می کنم بیشتر به فکر دوستانی باشم که حتی یه نیم نگاهی به وبلاگ من بیندازند .

بگذریم .

اومدم یه چیز جدید رو براتون بنویسم . می خوام از گریه بنویسم . من نه ولی سیاوش میگه :

گریه کن گریه قشنگ .

گریه سهم دل تنگه .

گریه کن گریه غروبه .

مرهم این راه دوره .

سر بده آواز هق هق

خالی کن دلی که تنگه .

گریه کن گریه قشنگ . گریه قشنگک .

گریه سهم دل تنگه .

گریه کن گریه قشنگه .

 

در ضمن لینک کلیپش رو که از دوستم سیاوش بلند کردم رو می تونید این زیر ببینید .

از ایران کلیپ هم متشکرم .

http://www.iranclip.com/player/866

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
چهارشنبه 84 شهریور 2 ساعت 12:40 صبح

شلمان !!

چیزهایی در محیط هست که تنها قلب تو قادر به درک آن است .

و چیزهایی در بیرون است که باپوست خود باید لمسشان کنی .

زندگی راه و رسم دوست داشتن است از طریق گوش و چشم و قلب .

زندگی مال تو است ، مال من است ، زندگی زندگی است .

شلمان !!


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 مرداد 20 ساعت 11:59 صبح

شلمان !!

من برگشتم که بگم این دنیا می تونه زیبا تر از اونی باشه که حتی می تونیم تصور کنیم . دنیا رو چطور می بینید ؟

یه داستان رو هم از دوستان خوبم در شبکه سپنا دارم براتون می نویسم :

 

تام جوون خو تیپ و خوش مشربی بود ، ولی موقعی که بحثش با هم اتاقیش ، سام بالا گرفت کمی مست بود .

- امکان نداره ! احمق جون تو عمرا نمی تونی یه داستان کوتاه با 55 کلمه بنویسی .

سام در جا یک گلوله تو مخش خالی کرد و لبخند زنان گفت : البته که می تونم .

 

روز خوش ....

 


موضوعات یادداشت
جمعه 84 تیر 24 ساعت 8:53 عصر

شلمان !!

ساده شروع میشه همیشه . می تونه راحت هم تموم بشه . می دونی ؟ ااین درست مثل همون تیله بازیه بچگی ها است که از یه کر کری ساده شروع میشد و با یه برد و باخت ساده تر تموم میشد .

ولی این زندگی است . کمی بیشتر از ساده .ولی دوست داشتنی .

من رای میدم تو رو نیم دونم .


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 خرداد 19 ساعت 12:17 عصر

شلمان !!

تازه داشت راه رفتن رو یاد می گرفت که بهش گقتند بدو .

تازه داشت حرف زدن رو یاد می گرفت که بهش گفتند آواز بخون .

تازه داشت فکر کردن رو یاد می گرفت که بهش گفتند اظهار نظر کن .

تازه داشت نوشتن رو یاد می گرفت که بهش گفتند داستان مقاله بنویس .

همه زندگیش تازه بود ولی همه رو کهنه کرده بود .

حالا سر پیری دلش می خواست بچه بشه چون پیری رو زودتر از بچگی یاد گرفته بود .

اون هنوز بچه بود ...

 


موضوعات یادداشت
یکشنبه 84 خرداد 15 ساعت 11:21 صبح

شلمان !!

از عمق قلبم  کشیدم برون ، راحت گشتی از درون

حال و مال و جان مان از آن توست ، اندکی لطف ، تمام برای توست

 


موضوعات یادداشت
دوشنبه 84 اردیبهشت 26 ساعت 2:58 عصر

<      1   2   3   4   5      >
خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
22427: کل بازدید
1 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
دفترچه خاطرات - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب