سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
یادت میاد آون روزا رو ؟!! - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

وقتی که دستش بالا می رفت خودش این حس رو داشت که یکی دیگه داره دست اونو بالا و پایین می کنه . ولی خیلی دلش می خواست بدونه اون کسایی که همین نزدیکی ها در کنارش هستند هم همین حس رو دارند یا نه .

سینش به سوزش افتاده بود ولی تازه گرم شده بود . اشک از چشمان و خون از سینش روون شده بود .

این عشق بود . عشق به کسی که هر کاری بخاطرش می کرد . معشوقش ناجوان مردانه مرده بود . اون عاشق حسین (ع) بود .

 


موضوعات یادداشت
شنبه 83 اسفند 1 ساعت 12:38 صبح

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25850: کل بازدید
58 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
یادت میاد آون روزا رو ؟!! - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب