سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
یادت میاد آون روزا رو ؟!! - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

وقتی که دستش بالا می رفت خودش این حس رو داشت که یکی دیگه داره دست اونو بالا و پایین می کنه . ولی خیلی دلش می خواست بدونه اون کسایی که همین نزدیکی ها در کنارش هستند هم همین حس رو دارند یا نه .

سینش به سوزش افتاده بود ولی تازه گرم شده بود . اشک از چشمان و خون از سینش روون شده بود .

این عشق بود . عشق به کسی که هر کاری بخاطرش می کرد . معشوقش ناجوان مردانه مرده بود . اون عاشق حسین (ع) بود .

 


موضوعات یادداشت
شنبه 83 اسفند 1 ساعت 12:38 صبح

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25755: کل بازدید
198 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
یادت میاد آون روزا رو ؟!! - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب