سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
یه جایی این گوشه نشسته ... - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

یه غروب سرد و تاریک .

یه قلب وسط یه کوچه باریک

 

یه نگاه ساده ، منتظر به جاده

یه اشک ساده ، یخ زده توی باده .

 

یه مرد خسته ، یه راه بسته

یه نفس کشیده ، خیلی خسته .

 

 

لبش خشک و سرده .

پاهاش پینه بسته .

 

یه حرف ساده ، توی گوشش نمی یاد .

یه حرف سه حرفی ، کس از دور نمی یاد .

 

براش دل نسوزونید ، اون خودش خواسته .

براش دعا نکنید ، تنهایی رو خواسته .

 

 

می دونی اون چی می خواد از زندگیش .

پاره بهش همه زنجیرای بردیگش .

 

فقط یه راه مونده برای زنده بودن .

اونم فقط مرده بودن .

 

یه پوست چاک چاک ، یه قلب بی باک .

چاقو به دسته ، خونش رو خاک ...

 

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 بهمن 29 ساعت 8:19 عصر

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25373: کل بازدید
33 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
یه جایی این گوشه نشسته ... - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب