سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
یه جایی این گوشه نشسته ... - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

یه غروب سرد و تاریک .

یه قلب وسط یه کوچه باریک

 

یه نگاه ساده ، منتظر به جاده

یه اشک ساده ، یخ زده توی باده .

 

یه مرد خسته ، یه راه بسته

یه نفس کشیده ، خیلی خسته .

 

 

لبش خشک و سرده .

پاهاش پینه بسته .

 

یه حرف ساده ، توی گوشش نمی یاد .

یه حرف سه حرفی ، کس از دور نمی یاد .

 

براش دل نسوزونید ، اون خودش خواسته .

براش دعا نکنید ، تنهایی رو خواسته .

 

 

می دونی اون چی می خواد از زندگیش .

پاره بهش همه زنجیرای بردیگش .

 

فقط یه راه مونده برای زنده بودن .

اونم فقط مرده بودن .

 

یه پوست چاک چاک ، یه قلب بی باک .

چاقو به دسته ، خونش رو خاک ...

 

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 بهمن 29 ساعت 8:19 عصر

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25470: کل بازدید
130 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
یه جایی این گوشه نشسته ... - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب