سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
نازنین ... - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

دیگه برام اشکی نمونده نازنینم

داره خون می چکه از چشمام نازنینم

هنوزم اون تنگ غروب

بوی تو رو داره نازنینم

یه روز لب اون دریای سبز

برات تار می زدم نازنینم

تو می خندیدی و می گفتی

بازم بزن برام نازنینم

همون وقت بود که گفتم برام می مونی

گفتی تا ابد نازنینم ...

موج بلند و سرخ سرد

اومد و خیس کرد اون هیکلتو نازنینم

از همون وقت بود که دیگه کسی نبود بهم بگه نازنینم ...

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
جمعه 84 آبان 6 ساعت 10:35 عصر

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25610: کل بازدید
53 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
نازنین ... - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب