دیگه برام اشکی نمونده نازنینم
داره خون می چکه از چشمام نازنینم
هنوزم اون تنگ غروب
بوی تو رو داره نازنینم
یه روز لب اون دریای سبز
برات تار می زدم نازنینم
تو می خندیدی و می گفتی
بازم بزن برام نازنینم
همون وقت بود که گفتم برام می مونی
گفتی تا ابد نازنینم ...
موج بلند و سرخ سرد
اومد و خیس کرد اون هیکلتو نازنینم
از همون وقت بود که دیگه کسی نبود بهم بگه نازنینم ...
شلمان !!
|