blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]
هنوز ژشت لبم سبز نشده که ... - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

تازه داشت راه رفتن رو یاد می گرفت که بهش گقتند بدو .

تازه داشت حرف زدن رو یاد می گرفت که بهش گفتند آواز بخون .

تازه داشت فکر کردن رو یاد می گرفت که بهش گفتند اظهار نظر کن .

تازه داشت نوشتن رو یاد می گرفت که بهش گفتند داستان مقاله بنویس .

همه زندگیش تازه بود ولی همه رو کهنه کرده بود .

حالا سر پیری دلش می خواست بچه بشه چون پیری رو زودتر از بچگی یاد گرفته بود .

اون هنوز بچه بود ...

 


موضوعات یادداشت
یکشنبه 84 خرداد 15 ساعت 11:21 صبح

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25333: کل بازدید
261 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
هنوز ژشت لبم سبز نشده که ... - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب