می گن چرا اینقدر نا امیدم . برای اینکه وقتی به دور و برم نگاه می کنم یه سردرگمی بزرگ رو می بینم . وقتی که به کارهای روزانم نگاه می کنم هیچ هیجانی توش نمی بینم . وقتی که می خوام تکون بخورم یه چیزی دست و پامو بسته . وقتی که میخوام نفس بکشم یه چیزی مثل چوب پنبه توی دماغمه و وقتی که می خوام عاشق بشم چیزی مثل بغض راه قلبم رو می بنده .
تنها کاری که می تونم بکنم مردنه . پس خواهش می کنم همه برید بیرون میخ وام با مرگ چند دقیقه تنها باشم ...
|