سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
به خود آیید ... - دست نوشته های یک لاک پشت

شلمان !!

تنش می لرزید . مردم همه به جای خود میخکوب شده بودند . برای بار چندمین صدایش را بالا برد : و آیا این کتاب دینی شما نیست از آن فراری هستید ؟ آیا این امانت خدا و رسول خدا در نزد شما نیست ؟ وای بر شما خیانت کاران و آتش بر شما باد . حتی از خواندن آن فراری هستید . پس چگونه نام خود را مسلمان می گذارید . خداوند بر شما رحم کند .

سپس از بالای تریبون پایین آمد . در حالیکه تمام بدنش می لرزید . مردم راهی برای او باز کردند تا عبور کند . حالیکه همه از ترس رنگشان پریده بود . وقتی که به انتهای سالن رسید دستش را بالا برد و زیر لب گفت : این است آیه هایی از خداوند ، باشد که تفکر کنید .

و رعد و برقی عظیم و مهیب رخ داد و باران به بارش گرفت . مرد پشت ابرها مخفی شده بود .

شلمان !!

 


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 اسفند 27 ساعت 12:17 صبح

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
25216: کل بازدید
144 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
به خود آیید ... - دست نوشته های یک لاک پشت
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
آوای آشنا
طراح قالب